سامیهسامیه، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

سامیه جون عمه

شب یلدا

فردا روز بزرگیه روزی که منتظرش بودی چشم همه به تو خیلی روت حساب کردم فردا شمرده میشی جوجه ! سامیه جونم فردا شب شب یلداست ٣٠/٩/٩٠ چهارشنبه طولانی ترین شب سال و ما خیلی خوشحالیم که امسال تو شب یلدامون شیرینی مون چن برابر شده تو اومدی تو زندگیمون هویار اومده خلاصه خیلی خوشحالیم البته محرم هم هستاااا واسه همین زیاد خوشحالی نمیکنیم گناه داره.تو هم یادت باشه که حرمت این روزارو نگه داری نی نی های گل برین تو ادامه مطلب یه چیز خوب گذاشتم دور از چشم مامان بابا یواشکی برین پشت یخچال یا کمد یا پشت دیوار بخورین   زودی برین بخورین       ...
29 آذر 1390

چطوری کفر مامان رو در بیاریم؟

  اگه تو هم ني ني هستي ميتوني به راحتي مامانو كفري كني و حالشو ببري!   آموزش تو ادامه مطلب بخونید   وقتي مامان تو رو ميبره مهد كودك حسابي گريه زاري كن ! بد نيست يكم وجدان درد بگيره! وقتي مامان بهت غذا ميده تف كن! وقتي بابا ميده بخور و لبخند بزن! علم ثابت كرده اگه غذا رو بمالي به صورتت خوشمزه تر ميشه! جغجغتو بنداز زمين ... ببين مامان چن بار خم ميشه؟! اگه ده بار كمتر بود جيغ بكش كه لاغر تر و خوشكل تر بشه! وقتي مامان انگشتشو ميكنه تو دهنت تا ببينه دندون در آوردي يا نه گازش بگير تا بفهمه دندون درآوردي! تو تخت خودت نخواب ... تخت مامان اينا يك حالي ميده! ياد بگير در توالت رو ا...
25 آذر 1390

شکایت عمه

سلام عسل من عمه فدات بشه بازم نتونستم به موقع بیام و واست بنویسم دیگه تو مراسمات محرم بودیم کم پیش میومد که خونه باشم بعدشم اگرم خونه باشم زیاد نمیبینمت چون شما هنوز خونه مامان بزرگتی و زیاد اینجا نمیای از کدوم شیرین کاریات بنویسم؟خب میبینی تورو خدا؟مام دل داریم دیگه همش داییت اینا باید ببیننت ؟پس ما چی؟من عمت نیستم ؟میدونی از کی ندیدمت؟دلم واست یه ذذذذذذذره شده روز تاسوعا ینی 14/09/90 دیدمت الان که 25/09/90 ندیدمت  آخه عمه جونی تو دلت میاد عمتو نبینی؟ تازه دیروز مامانت زنگ زده گفته که هفته ی بعد میایم اونجا چه فایده من نیستم ولی اشکالی نداره فعلا عکساتو میذارم تا بیاید اینجا   بقیه رو تو ادامه مطلب بخونبن ...
25 آذر 1390

حموم ارامشش

عمه جونی دیشب منو عمه مریم حمومت کردیم واااااااای  چقد گریه کردی تو هی هرچی نازت میکردیم اروم نمیشدیمی ولی اینقد سفید شده بودی ناااز شده بودی ایمجام بعد حموم  اااارم لالا کردی از زندگی راضی هستی   ببین عمه جون چجوری تو بغل بابا ارووم میخوابی ....باباایی هم که هر وقت میاد تند تند بغلت میکنه دورت میده نازت میکنه تو راااااااضی ...
12 آذر 1390

15 روزگیت و خونه بابا بزرگ

سامیه جونم تو دیروز ینی ٩/٠٩/٩٠ واسه اولین بار اومدی خونمون ...پیش این بابا بزرگت مام همگی خوشحال بودیم دلمون خییلی تنگ شده بود واست دایی محمد که هی میگفت چرا سامیه نمیاد اینجا چرا نمیاد وقتی هم اومدین بابا بزرگ یه گوسپند و جلو پات قربونی کرد البته این اقایی که تو عکس میبینی غریبست آوردنش واسه کشتن این بیچاره   اینم بع بع ایی قبل از مرگ     بع بع ایی در حال کشته شدن بع بع ایی کشته شده   اینجام بابا بزرگ خون بع بع ایی رو زده به پیشونیت واسه تبرک اینجام تو بخل مادرجونی  داشت نازت میکرد تو هم هی ذوق میکردی فدای خنده هات ب...
12 آذر 1390

جشن 10 روزگی

سلام عمه جونی ببخشید این چن مدت نبودم .. ٤ آذر جشن ده روزگیت خیلی خوش گذشت تو هم قربونت برم همش خواب بودی واااااای چه به به های خوشمزه ای داشتین حیف که نمیتونستی بخوری دست زن دایی ماندانا درد نکنه یه دسرای خوشمزه ای درس کرده بود من به جای تو هم خوردم اونجا نانای هم کردیم ...منم اومدم تورو از مامان گرفتم باهات رقصیدم بعد همه دست سوووت میزدن که سامیه داره میرقصه مامان جونتم بهم گف از حالا میخوای دختر منو شیطون کنی؟ چیکار کنیم دیگه عمه ایم ...حق داریم خلاصه همه دوستاتم بودن بذا عکساشونو میذارم واست هویار پسر عمه جون که ١٠ ماه ازت بزرگتره تاریخ تولدشم  ١٤/١٠/٨٩ عمه جونی یادت باشه بزرگ شدی ...
10 آذر 1390

همش لالا میکنم

همش واسم سواله چرا من همش میخوابم نمیدونم چرا تو تمام عکسام خوابم بابا اینا هر کاری میکنن بیدار نمیشم به زور بیدارم میکنن شیر بخورم     اینجام تازه از حموم اومده بودم   همه چی آآآرومه من چقد خوشبختم   واااای چقده خسته شدم من     خب عمه جونی من دیگه باید برم امروز جمعست ٤ اذر جشن ١٠ روزگیته مام داریم میریم خونه مامان بزرگت ازون جام میرم خونه عمه مریم یه هفته نیستم که واست بنویسم بوس بوس ...
4 آذر 1390

فک کنم غذا سوخت

خب من تو خونه با خیال راحت لالا کردم    ولی حس میکنم داره یه بوایی میاد   وای وای بو بیشتر شده ینی بوی چیه    وای وااااااااااااااااااااااای مامان غذا شوووووووووخت دیگه غیر قابل تحمل شده      مامانیییییییی الان میخوای چیکار کنی؟ناهار بابایی رو سوزوندی؟     ...
4 آذر 1390

مراقبتهاي دوره نوزادي

حرارت اتاق ما نوزادا بین 18تا20 درجه بیشتر نباشه ماها رو تو سرما ندارید بیشتر از اندازه لباس تنمون نکنین خفه میشیم لباسامون سبک گشاد و راحت باشه تو رو خدا مارو قنداق نکنین چون یه عمل غیر بهداشتی و ضرر داره واسمون حتی یه مدت کوتاه هم نباید قنداق شیم ما نوزادا که بند ناف داریم اگه هر روزم بریم حموم اکشالی نداله تازه مفیدم هست ولی نینیا از وقتی به دنیا میان بهتل تله که یه روز در میون برن حموم ینی ببلنشون حموم و با شامپو و صابون مخصوص ما نی نیا بشورینمون بعدشم شستن اصلا واسه ناف یا نوزادای ختنه شده ضلل نداله تازه ضد عفونی هم میشه حتما حتما روزی چن بار ناف نوزاد و با الکل یا بتادین شستشو بدین وبا گاز استریل بپوشونین&...
3 آذر 1390
1